خلاصه کتاب “قرآن و نظام رشته ای جهان”
دسته بندی:

مقدمه
کتاب قرآن و نظام رشته ای جهان نوشته مرتضی رضوی یافته های علوم روز را در مواردی تکمیل
می کند مانند قانون گسترش جهان، و در مواردی قانون نو و جدید معرفی می کند که علوم روز از
آن بی خبر است مانند قانون جوشش از مرکز جهان، ویا قانون دخالت حیات در نظام و جریان اصول
فیزیک. و در مواردی نیز اصل یک یافته غربی را به طور مستدل رد می کند مثالً در اواخر کتاب نه
تنها فیزیک نیوتونی نقد اساسی می شود، فیزیک نظری روز نیز درباره »جاذبه« از ریشه و اساس،
مردود می گردد. و خواهی دید که آن چه درباره نظام رشته ای- ریسمانی جهان در این کتاب آمده،
غیر از آن است که به عنوان یک نظریه در غرب مطرح است.
نظریه ی رشته ای در فیزیک ، نظریه ای است که بنیادی ترین ذرات در طبیعت را به صورت
ساختارهای یک بعدی وبی نهایت کوچکی به نام رشته توصیف می کند. در مقابل نظریات قراردادی
در فیزیک بنیادی ترین ذرات طبیعت را به صورت ذرات نقطه مانند توصیف می کند. هدف نظریه ی
رشته ترکیب مکانیک کوانتومی با نظریه ی کلی نسبیت است. مکانیک کوانتومی به توصیف رفتار و
نیروهایی که بین اتم ها و ذرات زیر اتمی می پردازد و نظریه ی کلی نسبیت به توصیف نیروهای
گرانش می پردازد.
در بخش اول کتاب نویسنده معتقد است که نظریه ی رشته و ریسمان یک قانون عمومی از ذره تا
کهکشان ها را معرفی می کند که با یک نسق و نظم عام جهان را اداره می کند، لیکن بینگ بنگ
که غربیان به آن پرداخته اند انفجار و آشوب عظیم و ضدنظم و نسق است. اما در اسالم که به این
بحث پرداخته شده و این پرسش که نظام رشته و ریسمان پس از انفجار و پخش ذرات انرژی چگونه
است و آیا دگر بار همان نظام را ایجاد کرده پاسخ داده شده است. در حالیکه غربیان در پاسخ آن
عاجز بوده اند.
قرآن، انفجار اول و دوم را نفخه ی اول و دوم نامیده و از مجموع آن ها به قیامت تعبیر کرده بنابراین
از آغاز پیدایش جهان شش قیامت رخ داده که موجبات گسترش جهان را فراهم نموده است. از این
رو دقت و صحت مکتب قرآن و اهل بیت را مشاهده می کنیم و نتیجه می گیریم که باید علوم مدرن
تابع آن شود نه اینکه ما با وجود این کتاب آسمانی غنی، سراغ دیگر مکاتب برویم و آنها را الگو قرار
دهیم.
از دیدگاه اسالم ،امت اسالمی موظف است در هر علمی در حد کفایت متخصص داشته باشد هر چند
شناخت مکتب قرآن و اهل بیت آسان تر از مکاتب دیگر است چرا که مکتبی فطری است و در هر
3
علمی خود انسان را برای انسان شرح می دهد اما همانا متخصص شدن در این مکتب به مراتب
سخت تر است. چرا که پس از رحلت رسول خدا )ص( هر کس به میل خود وارد عرصه اسالم شد از
جمله آیین های معتزلی ، اشعری…بودایی از هند و چین، یونانی به این عرصه راه یافتند و محافل
فکری و علمی را در ظاهر اسالمی به غیر اسالم تبدیل کرده بودند و این مثل این می ماند که مکتب
ریشه دار و قدرتمند اسالم را مامور تغذیه ی انگل هایی در قالب آیین های خرافی شود. همانند
سسک )نام درخت انگلی است( که چیز کوچکی بود و اندک اندک رشد کرد . با این حال تخصص در
این مکتب نیاز به تفسیر قرآن دارد اما نه بر اساس فرضیات بی اساس هر آیینی که مسلمانان و دیگر
مکتب ها از قرن اول اسالم تا کنون به غلط به پرورش آنان پرداخته اند . قرآن و همچنین جهان و
انسان هر دو کتاب تکوین هستند همانطور که با پیشرفت علم قسمتی از جهان کشف می شود ،
بعدی از ابعاد قرآن نیز آشکار می گردد چرا که عالوه بر گذشتکان به علوم و مسائل آخرالزمان
پرداخته است )مانند تفسیر کلمه صمد در سوره ی توحید و همینطور سه آیه در آغاز سوره ی حدید
که در زمان های مختلف، معانی متعددی در برداشت(.
اگر یک بررسی کلی در متون تفسیری داشته باشیم در طول زمان آیات قرآن توسط افراد، بر حسب
دیدگاه و عقاید و همچنین برای خالی نبودن عریضه و حتی به اشتباه تفسیر گشته است. برای مثال
در آیات ابتدایی سوره صافات، در معنای لغت صافات اختالفات هست که به نقل از ابن عباس
، مسروق، بصری، قتاده و سدی مراد از صافات مالئکه ای است که در آسمان صف کشیده اند. به نقل
از جبائی مراد هر تک فرشته ای است که بال هایشان را صاف نگاه می دارند. ابومسلم اصفهانی آنرا
جماعت مومنینی می داند که در نماز و جهاد به صف ایستاده اند و طباطبائی )ره( در تفسیرالمیزان
که در نوآوری ها ، واقعیات ، دوری از خرافات و تعابیر زیبا سرآمد تفاسیر است، صافات را مالئکه ای
می داند که در صف هایی کارشان حفظ وحی در مقابل شیاطین است در صورتیکه این دو جریان
)فرشتگان و جن( در مقابل هم قرار ندارند یا در مورد لغت تالیات مجاهد و سدی آن را مالئکه ای که
کتاب های نازل شده بر انبیاء را بر آن ها می خوانند و برخی قاریان قرآن تفسیر کرده اند. البته رازی
مطابق کیهان شناسی و هستی شناسی خود صافات را به جهان جسمانی و تالیات را به فرشتگان
تفسیر نموده است. اینها نمونه ای از این تفاسیر و اختالفات است که جای بحث در آن بسیار است.
اینکه این تفاسیر به مکتب اسالم راه یافته دارای این اشکال است که فاقد پشتوانه حدیث اند حتی در
تفسیر المیزان نیز به کفایت از احادیث استفاده نشده است. قرآن که به مرور زمان نازل شده و حتی
برای آیندگان و مردمان آخر الزمان نیز می باشد بدیهی است به مرور که ابعاد جدیدی از علم بر
مردم آشکار می شود تفاسیر مستدل تری نیز صورت می گیرد که در آن زمان نزول فهم آن برای
4
مردم و مفسران مشکل می آمد و این می شد که به جای گفتن نمی دانم دست به خرافه گویی ها در
تفاسیر می زدند و یا بدون دلیل نقل قول می کردند. در بحاراالنوار که جامع ترین منبع حدیثی
ماست از لغات فوق الذکر هیچ حدیثی نقل نگردیده است. دلیل چرائی عدم حدیث در این موضوع بر
می گردد به اینکه پیامبر سخنی در این باره نگفته اند تا با سپری شدن عصرها زمان فهم آن برای
بشر فرا رسد و مسئله را به قواعد زبان عرب واگذار کرده است. مثال واژه های صافات و تالیات هر دو
مونث هستند در صورتیکه با توجه به آیه 00 سوره اسراء و 99 سوره زخرف که خداوند فرشتگان را
بر خالف پنداشت آن ها )جاهالن( مونث نیافریده ، تفسیر فرشتگان نقض می گردد. این در حالیست
که کلمه مالئکه نیز مونث لفظی است نه حقیقی.
در فقه چندین علم برای استفاده از حدیث به کار می رود. یکی علم رجال که در واقع علم شخصیت
شناسی راویان است، تاریخ علم رجال، علم زبان صرف و نحو و لغت شناسی. اما در این تفاسیر، از
هیچ کدام یک از این علوم بهره برده نشده چرا که در بعضی موارد قواعد زبان را نیز بی راهه استدالل
می کردند. وقتی هر فرقه و مکتبی دست به تفسیر می زند بدیهی است که افسانه ها و کتب تحریفی
مکتب خود را وارد تفاسیر می کند و قواعد را زیر پا می گذارد و یا افراد غیر مسئول در قبال اهل
بیت ، خود را مسئول پاسخ به شبهه ها می دانستند و با هر دلیل نادرست پاسخ خود را توجیه می
کردند. و اینگونه بود که احادیث شیعه هنوز هم کامال وارد عرصه تفسیر نشده اند شاید یک هزارم
مانند تفسیر نورالثقلین و بحاراالنوار.
در برخی از متون تفسیری مربوط به مفسرانی که پیش تر ذکر شدند به یکی دو حدیث بیشتر اشاره
نشده است. اینکه اینجا می گوییم حدیث اصوال منظور حدیثی نیست که سند موثقی داشته باشد.
دو اصل در استفاده از احادیث وجود دارد اول اینکه اهل بیت این قاعده را تعریف کردند که هر
حدیثی مخالف قرآن و از زبان ما باشد آن حدیث از ما نیست حتی اگر صحیح ترین سند را داشته
باشد. اصل دوم این است که اگر در آیه ای حدیثی نباشد این ادبیات زبان عرب است که به تفسیر
کمک می نماید
نویسنده در بخش سوم کتاب به چهار زمینه کلی به شرح زیر برای تفسیر آیه ها اشاره می کند :
9 )ویژگی الفاظ و جمالت ایه ها: معانی آن ها حول اصول جهان شناسی، کاربرد آن مطابق
قاعده ی ادبی، ساختمان ویژه ی جمله ها
5
2 )آیه ها از موارد سوگند هستند: و سوگند های قرآن همان برهان است بر خالف سوگند انسان
که بدون برهان و عاجزانه و آخرین سخن اوست. )به طور کل قرآن هفت نوع سوگند دارد که
شامل خداوند، قرآن، پیامبر، کیهان، مدنیت ، طبیعت و قوانین جهان می باشد(
3 )سوگندهای این آیات پیرامون معاد هستند: پیامبر قبل از هجرت در مکه در خصوص دعوت
آن ها به توحید و معاد، مسئله ی معاد برای مشرکان پرسش برانگیز بود چرا که از دید
توحیدی بت پرست بودند و در استدالل پذیرش توحید مسئله ای نبود ولی معاد نیازمند
استدالل و آیه بود.
0 )مخاطب این آیات مخاطب تخصصی است : از آنجایی که انسان ها مشکلی پیرامون مسئله ی
توحید ندارند در صورت پذیرش اصل معاد به پرسش های دیگری بر می خورند که در آیات
اولیه ی تفسیر برای مردمان این زمان کفایت می کند.
دیگر نباید دنباله روی علوم غریبان باشیم بلکه با تبیین و تفسیر قرآن و احادیث اهل بیت)ع( آنها را
دنباله روی این الگو قرار دهیم و تا می توانیم از این خرافه گویی ها جلوگیری کنیم. چرا که قرآن ما
پیش از آن ها و کامال صحیح به این موضوعات علمی پرداخته است. در تفسیر قرآن باید مواردی را
رعایت نماییم از جمله آنکه با استفاده از واقعیات نه فرضیات علوم ،آن را تفسیر کنیم همچنین
استفاده از قواعد علوم تجربی که به حد مسلم بودن نرسیده اند و اجماعی نیستند نادرست است.
گفته می شود نباید راه را برای علوم تجربی به عرصه تفسیر باز کرد، همانطور که آیات کیهان شناسی
قرآن به افالک نه گانه ارسطو تفسیر شد در اینجا باید خاطر نشان شد که افالک ارسطویی خیالی بود
نه تجربی و البته مسلم نبود. همچنین تفسیر قرآن درباره نوع انسان بر اساس فرضیه داروینسم که
غیر طبیعی است و با قوانین طبیعت مغایر است، نادرست خواهد بود.
در ادامه به تفسیر چند آیات اولیه ی سوره های پنجگانه قرآن )سوره های کیهان شناسی( می
پردازیم.
 سوره عادیات: در فهرست های معروف این سوره مکی است به جز تاریخ قرآن ابو عبداهلل
زنجانی. کوتاهی و سنگینی آیات و آهنگ سخن، نشان دهنده مکی بودن سوره است. در این
سوره پیرامون ذره شناسی و ساختار اتم صحبت شده است. در ابتدا تفسیر را از معنی سوره
آغاز می کنیم. عادیات در لفظ از ماده عدو می باشد و در لغت چهار معنی را شامل می شود:
عدا الرجل یعد و عدوا )جاری شد- حرکت و سرعت(، عدا عن االمر )از کنارش گذشت و
منصرف شد-حرکت پادساعتگرد( و ای اعدی احد هما اثر االخر )در پی همدیگر حرکت
6
کردن – در پی هم بودن( که تمامی موارد ویژگی های بیانگر الکترون های اتم می باشد.
حال به تفسیر آیات آن می پردازیم:
و العادیات ضبحا: با توجه به کلمات ضبحت ، المضبوحه خصوصیات صدائی نه شیهه نه همهمه و
آتش نهفته مربوط به الکترون اتم می باشد. تنوین ضبحا عالمت نکره هست. پس الکترون ها در خود
آتشی نهفته دارند. )سوگند به الکترون ها که با حرکت دورانی سریع و آتش نهفته جاری هستند(
فالموریات قدحا: موریات اسم فاعل باب افعال از ماده وری. موری یعنی چیزی که آتش خود را بروز
دهد و موریات چیزهایی که آتش نهفته شان را بروز می دهند. قدحا با تنوین، اخگر نکره و ناشناخته.
در واقع به زبان امروزه اتصال دو سر سیم برق که اخگر الکتریسیته را ایجاد نماید. )آنان که از
خودشان آتشی به صورت اخگر بروز می دهند(
فالمغیرات صبحا: مغیرات از ماده غور- اغار آغاره )به سرعت راه رفت(- اغار اغاره الحبل )آن را محکم
ریسید( و صبحا از مصباح )هر چیزی نورانی( و صبح )اولین نور( و با توجه به تنوین نکره برق
ناشناخته معنی می شود. در واقع اشاره به قرار گرفتن اتم ها و الکترون هایشان و هسته آن که در
کنار هم که صف و رشته ها را به وجود می آورند. )به شتاب روندگانی که رشته تشکیل می دهند و با
خود برق دارند(
فاثرن به نقعا: النقع از نقع )دو شقه کردن( که اشاره به هسته اتم دارد که از دو بخش تشکیل شده
پروتون و نوترون. )پس الکترون ها حفظ می کنند در میانشان یک شیء دو شقه را(
فوسطن به جمعا: وسطن از باب تفعیل از ماده وسط. در واقع الکترون ها هسته را که از نوترون و
پروتون جمع و تشکیل شده است را در میانشان در برگرفته اند. ضمیر )ه( در به نشانه آن است که
همه ی آن ها یک واقعیت واحد به نام الکترون دارند در صورتیکه واقعیت های متعدد با ضمیر ها می
آیند. )به وسیله شتاب الکترون یک جمع را در میان گرفته اند(
 سوره مرسالت: این سوره مکی است. در تفسیر کلی آن می توان گفت که جهان همواره در
حل گسترش است. خداوند ماده اولیه جهان را ایجاد نموده است به اینصورت که کن فیکون
و در حال بزرگ شدن می باشد. در صورتیکه بر خالف تصور دانشمندان، جهان در اثر انفجار
عظیم بیگ بنگ رخ نداده است بلکه پس از مرحله ایجاد، شش انفجار عظیم را پشت سر
گذاشته که در واقع حادثه ای درون جهانی هستند و این گسترش انبساطی نیست. از آنجا که
مواد و انرژی مرکز جهان به اطراف پخش می شوند )از مرکز به شش جانب( مرسل یا گسیل
7
می شوند و موجبات بزرگی جهان را فراهم می کنند. حال به تفسیر آیات این سوره می
پردازیم:
و المرسالت عرفا: مرسالت اسم مفعول از باب افعال و از ماده رسل به معنای گسیل شده،
فرستاده شده . عرفا با توجه به تنوین نکره موی یال اسب تفسیر می شود. پس خداوند پدیده
اولیه جهان را با امر ایجاد کرده و بعد جریان خلق را در آن به راه انداخته است. پس این امر
خداوند است که از مرکز عالم رشته هایی شبیه یال اسب به شش جهت اطراف رانده شوند و بر
گستره جهان بیافزایند. )سوگند به گسیل شدگانی که به صورت رشته ها در کنار هم می روند(
فالعاصفات عصفا: العاصفات اسم فاعل از ماده عصف – عصف الریح: حرکت شدید باد- وزش. )که
وزندگانی هستند ناشناخته(
و الناشرات نشرا: ناشرات از دو ماده نَشَرَ و نَشِرَ به ترتیب معرف وزیدن و منتشر کردن می باشد.
نشرا هم با توجه به تنوین نکره انتشار ناشناخته معنی می شود. )سوگند به پخش شوندگانی که
یک پخش شدن ویژه و ناشناخته دارند(
فالفارقات فرقا: فارقات از ماده فرق به معنای جدا شدن . اینجا می توان گفت گسیل شدگان که با
حالت رشته ای و شدید می وزند به دو بخش جدا می شوند که تبدیل به دو بخش اتم و کره و
دیگری انرژی جهان می باشند. )که تقسیم کنندگانی هستند، یک تقسیم خاص و ناشناخته(
فالملقیات ذکرا: ملقیات اسم فاعل از ماده لقی به معنای رساندن. ذکر به معنای سخن محکم و
استوار می باشد. مراد از آیه گسیل شدگان مامور هستند )امر محکم و استوار( که مرتبا نو
پدیدشان به پیشینیان فشار آورند تا پیش روند که در واقع بیانگر آن است این ماموریت سراسر
کائنات است. )که القا کنندگان هستند یک پیام را(
عذرا او نذرا: عذر به معنای گره کردن چیزی به چیزی. و نذا از ماده نذر به معنای پیش روندگی.
این آیه توضیح همان امر است که گسیل شده ها یا به گره )ماده( تبدیل می شوند و یا به صورت
انرژی پیش می روند. )گره خوردن یا پیشرو شدن(
 سوره صافات: این سوره نیز مکی است. انرژی صرفا ماهیتی موجی ندارد بلکه در عین مواج
بودن رشته ای نیز هست و جهان از همین صف انرژی ها و صف مواد تشکیل شده است.
اینک به تفسیر این سوره می پردازیم.
8
و الصافات صفا: صافات اسم فاعل از ماده صف. جهان سراسر از صف تشکیل شده است از صف
انرژی ها به صورت رشته گرفته شده تا صف مواد اعم از اتم، میکروب و … با توجه به تنوین نکره
صفا منظور صفی ناشناخته از نظر بشریت است. )سوگند به صف کشندگانی که صف شان یک
صف ناشناخته و نامانوس است(
فالزاجرات زجرا: زجر به معنای رانش. از آنجا که پیش تر اشاره شد به اینکه ایجاد شده های نو،
ایجاد شده های پیشین را به جلو می رانند در واقع این رانش است که موجبات گسترش جهان را
فراهم می کند که اگر این قانون رانش نبود ماده اولیه در همان بعد کوچک باقی می ماند. )پس
به رانندگانی که رانش شان یک رانش ناشناخته است(
فالتالیات ذکرا: تالی به معنای دنبال کننده. در اینجا منظور دنبال کننده ی آن قانون امر خداوند
می باشد. )پس دنبال کنندگانی که به دنبال یک امر ویژه و ناشناخته می روند(
 سوره ذاریات: این سوره نیز جزو سوره های مکی می باشد. در ارتباط با این سوره می توان
گفت که ذرات از مرکز جهان به شش جهت پخش می شوند در این راستا سراسر این هستی
پخش کننده و پخش شونده هستند. در ادامه به تفسیر این سوره نیز می پردازیم.
والذاریات ذروا: ذاریات جمع ذاریه اسم فاعل است پراکنده کردن و ذروا نیز نکره است. )سوگند به
وزندگان شدید که پخش می کنند یک پخش کردن ناشناخته برای مردم(
فالحامالت وقرا: حامالت به معنای باردارها و وقرا یک وزن، یک بار ناشناخته برای عموم. ایجاد
کنندگان در مرکز جهان ابتدا فقط به صورت انرژی ایجاد می شوند سپس بخشی از آن ها به اتم،
مواد و کرات تبدیل می شوند. )پس آن هایی که حمل می کنند باری را که یک بار ناشناخته(
فالجاریات یسرا: هم لفظ جاریات نشانگر نرمی، قانونمندی و آسانی حرکت هاست و هم کلمه
یسرا بر آن تنصیص می کند. در واقع این حرکت های شدید و سریع همگی حرکت نرم هستند.
)پس آن ها که حرکت شان یک جریان نرم است و ناشناخته برای عموم(
فالمقسمات امرا: همگی به دنبال امر کن فیکون در حال ماموریت هستند. که دو جنبه دارد یکی
تبدیل شدن به ماده و دیگری باقی ماندن در حالت انرژی. )پس به آن ها که تقسیم کنندگان
یک امر هستند، امری ویژه و ناشناخته برای مردم(
 سوره نازعات: پنج آیه اول این سوره مکی مورد بحث ماست. بر دو سبک می توان ترجمه کرد
بر پایه فیزیک نیوتنی و غیر نیوتنی. در این کتاب فیزیک نیوتنی را مغایر با مکتب قرآن و
9
اهل بیت تصور می کند و بر این عقیده هست که دافعه موجب گسترش هستی شده است نه
نیروهای جاذبه.
و النازعات غرقا: کلمه نازعات از ماده نزع به معنای غرق شدن. پس از اینکه انرژی به انرژی دیگر
و ماده تقسیم شد مواد نیز همگی درون بخشی دیگر که انرژی است غرق هستند. به طور کلی
همگی در اقیانوس انرژی غرق هستند. )سوگند به جدا شوندگانی که در حال غرق هستند(
و الناشطات نشطا: اتم و کال ماده در قیاس با انرژی به یک گره تشبیه شده و حتی جهان با هفت
پوسته اش نیز گره هست. )سوگند به گره زنندگان که یک کره ناشناخته و نامانوس است(
و السابحات سبحا: و سوگند به شناورانی که در حالت یک شنای ویژه و ناشناخته برای عموم
هستند.
فالسابقات سبقا: در پیدایش و گسترش جهان ایجاد شوندگان بر ایجاد شدگان سبقت می گیرند.
این آفذینش به طور ناگهانی نبوده است بلکه مداوم است. )پس به پیش روندگانی که سبقت و
پیشروی ویژه و ناشناخته ای دارند(
فالمدبرات امرا: تمامی جهان به دنبال آن امر خداوند و پیروی از آن هستند. )پس سوگند به آن
ها که امر را دنبال می کنند(
دلیل نقض نیروی دافعه را اینگونه می توان اثبات کرد که سیبی که از درخت به زمین می افتد
حاصل تاثیر نیروی جاذبه نیست بلکه نیروی دافعه ی درخت پس از رسیدن سیب افتادن آن را
موجب می شود.
مقدمه اول: علم توانسته مرکب بودن ماده را تشریح کند اما چگونگی ترکیب انرژی را خیر. در
اینجا بر مبنای آیه و الشفع و الوتر یعنی قسم به جفت و تک، می توان اینگونه بیان کرد که
همانطور که خالق تک و بدون ترکیب است پس انرژی نیز که منشاء جهان است بدون ترکیب
است و ماده نیز که حاصل انرژیست مانند مخلوق جفت و مرکب خواهد بود. پس کل وجود به دو
موجود خالق و مخلوق منحصر است و وجود سومی نخواهد بود.
مقدمه دوم: تمام جهان هم محرک است هم متحرک. هم از طرف ذرات تحت فشار است هم خود
به ذرات فشار وراد می کند.
اینجا با آوردن مثال های گوناگون گفته شده که نیروی جاذبه ای وجود ندارد و تمام فعل و
انفعاالت عالم هستی بر مبنای نیروی دافعه هست. حتی اینکه در کهکشان کرات با فاصله معین
11
بر روی مدارات خود قرار گرفتند و در حال حرکت هستند به دلیل نیروی جاذبه خورشید نیست
بلکه به طور کلی نیروهای دافعه ی موجود این فواصل را حفظ نموده اند و صدها مثال دیگر که
در عرصه شش جانبه کیهان در حال رخ دادن است و توجیه کننده ی سیستم نیوتنی نخواهد
بود. حتی اینکه موشکی که از سطح زمین به سمت ماه پرتاب می شود برخالف تعویض این
موقعیت یعنی از سمت ماه به زمین پرتاب شود به نیروی بیشتری نیاز دارد آیا مرتبط با جاذبه ی
زمین است؟! خیر! بلکه جسمی که به همان میزان کوچکتر باشد فشار کمتری از طرف دافعه
متحمل می شود. پس قانون نیوتن جنبه فرضیه دارد در صورتیکه قانون دافعه برگرفته ی
تفسیری از قرآن می باشد.
اینکه گسترش جهان بر اساس همین جوشش از مرکز است و منشاء دافعه یک فرضیه نیست به
دو دلیل می باشد: اول اینکه برای اشکاالت گرفته شده از قانون نیوتن جایگزینی برای برهان
خلف آن یافت نشده در صورتیکه اینجا با تمثیل و استدالل آیات قرآن به نقض آن پرداخته ایم. و
دلیل دوم برخی از سواالت موجود در این علم کیهان شناسی که توسط اندیشمندان بی جواب
مانده را با توضیحاتی که از احادیث و قرآن برگرفتیم پاسخگو بوده ایم. همانند این موضوع که
جهان تا کی ادامه خواهد داشت؟ که میتوان گفت گسترش جهان انبساطی نیست بلکه تغذیه ای
است یعنی جوششی درونی است که پس از الیه هفتم جهان هستی هست اما انرژی و ماده ای
دیگر وجود ندارد و می توان گفت که نامحدود است.
پس بدین صورت توسط این کتاب الهی می توانیم در علم پیشی بگیریم و به عنوان الگویی برای
پرسش ها و اندیشمندان جهان در علم مطرح گردد